کد مطلب:80303 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:299

اشعث بن قیس











هنگامی كه امام در مسجد كوفه بر منبر بود، سخنی فرمود كه «اشعث بن قیس» به امام اعتراض كرد كه: ای امیرمومنان! این مطلب به زیان تو است نه به سود! امام علیه السلام نگاه تندی به او كرد و فرمود:

«ما یدریك ما علی ممالی، علیك لعنه الله و لعنه اللاعنین! حائك ابن حائك! منافق ابن كافر! و الله لقد اسرك الكفر مره و الاسلام اخری! فما فداك من واحده منهما مالك و لا حسبك! و ان امرا دل علی قومه السیف و ساق الیهم الحتف، لحری ان یمقته الاقرب و لا یامنه الابعد!»[1].

(تو چه می دانی چه چیز به سود من است یا به زیان من؟ لعنت خدا و لعنت كنندگان بر تو باد ای بافنده پسر بافنده و ای منافق پسر كافر! به خدا سوگند تو یك بار در كفر و بار دیگر در اسلام اسیر گشتی، مال و حسبت نتوانست تو را از یكی از این دو اسارت آزاد سازد، تو آن كسی هستی كه شمشیرها را به سوی قبیله ات راهنمائی كردی و مرگ را به جانب آنان سوق دادی (چنین كسی) سزاوار است بستگانش به او خشم ورزند و بیگانگان به او اطمینان نكنند).

مرحوم سید رضی در ذیل این كلام می گوید: مقصود امام از جمله: «كفر، یك بار تو را اسیر كرده و اسلام بار دیگر» این است اشعث یك بار در حالت كفر و بار دیگر در حالتی كه مسلمان بود اسیر شده است. و نیز جمله: «دل علی قومه» (شمشیر را به سوی قومت راهنما شدی)

[صفحه 168]

اشاره به جریانی است كه اشعث با خالد بن ولید در «یمامه» داشتند. اشعث قبیله خویش را فریب داد و به آنان خدعه نمود تا خالد آنان را غافلگیر ساخت، لذا قبیله او وی را «عرف النار» نامیدند، این لقب را به كسی می گفتند كه غدر و مكر به كار می برد.[2].

و شاید كلمه «حائك» كنایه از كم عقلی و كوتاه فكری او و پدرش باشد و این احتمال نیز هست كه منظور از آن كسی باشد كه راست و دروغ به هم می بافد كه اشعث نمونه ی كامل آن بود.

[صفحه 169]


صفحه 168، 169.








  1. نهج البلاغه، كلام 19.
  2. شرح ابن ابی الحدید، ج 1 ص 291- طبری، ج 3 ص 275.